. خون پیشونیت اومد روی چشات یاعلی یجوری زد که شکافت تا ابروهات یاعلی کنار محراب اومد فاطمه با واهمه میریزه خون از سرت به دامن فاطمه میگه غرق خون شده صورت مهمانم...علی جانم...علی جانم دیگه راحت شدی از غصه ی هجرانم...علی جانم...علی جانم میگیره خون از چشاش با گوشه ی معجرش بست سر حیدر و فاطمه با چادرش ۲ میرسه از آسمون وقت سحر این ندا آجرک الله حسن قَدْ قُتِلَ المُرتَضیٰ خدا میدونه چجور به مسجد اومد حسن چشم علی بسته بود غرق به خون پیرهن روی خاک مسجد افتاده زمین مولا...علی جانم...علی جانم بین خاک و خون نشست بالاسر بابا...علی جانم...جانم جانم خاک زمین رو علی روی سرش میکشید خون دل حیدر از فرق سرش میچکید ۳ میون سجده علی شکسته شد تا سرش چشمشو بست مرتضی یاد سر همسرش یادش نرفته که از ضربه ی در بی هوا سرش شکست فاطمه جلو چشِ مرتضی چه قیامتی میون خونه بر پا بود...واویلا...واویلا... بین چِل تا بی حیا فاطمه تنها بود...واویلا...واویلا... پیچیده بین همه ناله ی آهی حزین تو‌ کوچه ها میکِشَن فاطمه رو ، رو زمین ۴ برده توون از علی زخم به روی سرش دل نگرونه برا فرق سر پسرش میدونه وقتی بره ساقی آب آورش چهار هزار تیر و نی میخوره بر پیکرش با عمود آهنین قمر دوتا میشه... اباالفضلم...اباالفضلم پای شمر و حرمله به خیمه وا میشه...ابالفضلم...ابالفضلم جلو چشاش رو نی زینبو میدن عذاب میبرنش وسط مجلس رقص و شراب