.
#زمینه
#شهادت_حضرت_زهرا
#تشییع_شبانه
خونمون پر از داغ و درده
جسم مادرم سرده سرده
روی نیلیِ زهرا رو تا
میبینه علی برمیگرده
چشماشو رو هم گذاشته مادر علی تنهاست علی تنهاست
میلرزه دل یل خیبر علی تنهاست علی تنهاست
میسوزه با دیدن بستر علی تنهاست علی تنهاست
بند ۲
تاریکه شب سردِ خونه
از غصه حسن نیمه جونه
بالای سر جسم مادر
زینب داره قرآن میخونه
روپوشه ، رو مادرم زهرا ، بمیرم من بمیرم من
میزاره با دیده ی دریا ، بمیرم من بمیرم من
مادر رو ، رو مغتسل بابا ، بمیرم من بمیرم من
بند ۳
با تابوت دلم زیر و رو شد
با تابوت...تمام هستم رفت
ای سلمان...بیا یاریمون کن
دیدی مادرم از دستم رفت
بابای غریب ما تنهاست، بیا سلمان بیا سلمان
غربت از حال علی پیداست بیا سلمان بیا سلمان
وقت دفن مادرم زهراست، بیا سلمان بیا سلمان
بند ۴
چشم مردم یثرب در خواب
با اشک و غم و قلب بی تاب
رو زخمای پر خونِ مادر
آهسته میریزه حیدر آب
زیر پیرهن به اشک و آه ، بسم الله و بالله
میده غسلْ زیر نور ماه ، بسم الله و بالله
«عَلَی مِلِّةِ رَسُولِ الله ، بسم الله و بالله»
بند ۵
یادِ من نرفته تا حالا
پشت در که افتادی از پا
با کینه لگد بر در خورد و
در افتاد روی جسمت زهرا
افتادی راه نفس سد شد ، حلالم کن حلالم کن
افتادی زیر در و بد شد ، حلالم کن حلالم کن
از رو در چهل نفر رد شد ، حلالم کن حلالم کن
بند ۶
قلبم رو سقیفه آزردن
یاسَم رو کوچه پژمردن
اونهایی که زهرامو کشتن
تو گودال حسینم رو بردن
خولی از راه که آمد میزد سنان میزد سنان میزد
جای هرکس که نمیزد میزد سنان میزد سنان میزد
قرآن منُ لگد میزد سنان میزد سنان میزد
#محمدعلی_انصاری✍
#حضرت_زهرا #فاطمیه
.
۲۶ آذر ۱۴۰۲
.
#زمینه
#امام_علی
#شب_نوزدهم
خون پیشونیت اومد
روی چشات یاعلی
یجوری زد که شکافت
تا ابروهات یاعلی
کنار محراب اومد
فاطمه با واهمه
میریزه خون از سرت
به دامن فاطمه
میگه غرق خون شده صورت مهمانم...علی جانم...علی جانم
دیگه راحت شدی از غصه ی هجرانم...علی جانم...علی جانم
میگیره خون از چشاش
با گوشه ی معجرش
بست سر حیدر و
فاطمه با چادرش
۲
میرسه از آسمون
وقت سحر این ندا
آجرک الله حسن
قَدْ قُتِلَ المُرتَضیٰ
خدا میدونه چجور
به مسجد اومد حسن
چشم علی بسته بود
غرق به خون پیرهن
روی خاک مسجد افتاده زمین مولا...علی جانم...علی جانم
بین خاک و خون نشست بالاسر بابا...علی جانم...جانم جانم
خاک زمین رو علی
روی سرش میکشید
خون دل حیدر از
فرق سرش میچکید
۳
میون سجده علی
شکسته شد تا سرش
چشمشو بست مرتضی
یاد سر همسرش
یادش نرفته که از
ضربه ی در بی هوا
سرش شکست فاطمه
جلو چشِ مرتضی
چه قیامتی میون خونه بر پا بود...واویلا...واویلا...
بین چِل تا بی حیا فاطمه تنها بود...واویلا...واویلا...
پیچیده بین همه
ناله ی آهی حزین
تو کوچه ها میکِشَن
فاطمه رو ، رو زمین
۴
برده توون از علی
زخم به روی سرش
دل نگرونه برا
فرق سر پسرش
میدونه وقتی بره
ساقی آب آورش
چهار هزار تیر و نی
میخوره بر پیکرش
با عمود آهنین قمر دوتا میشه... اباالفضلم...اباالفضلم
پای شمر و حرمله به خیمه وا میشه...ابالفضلم...ابالفضلم
جلو چشاش رو نی
زینبو میدن عذاب
میبرنش وسط
مجلس رقص و شراب
#محمدعلی_انصاری ✍
۸ فروردین ۱۴۰۳
.
#میلاد_حضرت_زهرا_س
🌟🌟🌟🌟🌟
سلام بانو/سلام مادر
سلام ماه آسمون سلام مادر
سلام بانو/سلام مادر
سلام نور خونمون سلام مادر
-
بند اول؛
سلام بانو/سلام مادر
سلام روشنی خونه امامت
میرسی از راه /فرشته با شوق
ریسِه میبنده تا زمین از در جنت
مادرت امشب/دیده به راهه
میگه رسیده شادیمون سلام مادر..
بند دوم؛
سلام بانو/سلام مادر
اومدی و بهار آوردی تو زمستون
عالم فدایِ/قدوم پاکت
خوش اومدی پاتو بذار روی چشامون
به زندگیمون/صفا آوردی
سلام عشق هممون سلام مادر
بند سوم؛
سلام بانو/سلام مادر
سلام یاس باغ احمد و خدیجه..
دلیل خلق/احمد و حیدر
سلام ای خلقت دنیا رو نتیجه..
سلام احساس/سلام پاکی
سلام تاج سرمون سلام مادر
بند چهارم؛
سلام بانو/سلام مادر
بخند من برای خنده هات میمیرم..
با دست خالی/من اومدم که
ماه رجب یه کربلا عیدی بگیرم..
خدا میدونه/برای ارباب
چقدر تنگه دلمون سلام مادر
بند پنجم؛
سلام بانو/سلام مادر
بیین برات هدیه آوردم روز مادر
بگو کجایی/تا که بیاریم
سبد سبد گل برات ای یاس پیمبر
ولی چه حاصل!/نمیدونم که
کجاست قبر بی نشون سلام مادر
بند ششم؛
سلام حیدر/سلام بابا
چشم تو روشن ای عزیز جان مادر
خنده نشسته/به روی لبهات
کوثر اومد مبارکه ساقی کوثر...
به شادی تو/ببین که شادیم
عیدی بده به همَمون سلام بابا
بند هفتم؛
سلام مهدی/سلام مهدی
میشه دوباره ذوالفقارُ برداری
به انتقام/ مادرت آقا
از خاک جسم اون دوتا رو در بیاری
پیش نگاهِ/علی و زهرا
به یک درخت ببندیشون سلام مهدی
بند هشتم؛
بیا و دستِ/علی رو وا کن
نمیبری تو اون شب و روزا رو از یاد
داری میمیری/زبون میگیری
همش مادرم روی زمین می افتاد
کنارِ قبرِ/مخفیِ مادر
روضه برای ما بخون سلام مادر
#محمدعلی_انصاری ✍
۲۷ آذر ۱۴۰۳