و توسل به حضرت علی اکبرعلیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ یاس باغ امام را چیدند اشک چَشم حسین را دیدند آی مردم! بلند گریه کنید که به آقا بلند خندیدند... حسین تنِ، علی رو جمع کرده قدش خمه چشاش پر از درده حیرونه که چجوری برگرده پاشو بیا با هم بریم خیمه «علی پاشو..علی پاشو..» داری می‌بینی روبروت میخوای بگی بابا ولی بسته شده راه گلوت بلند شو...عزیزم....! با گوشه ی عبا دارم خونو میگیرم از لبت *دلش آروم نشد" وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ.." صورت به صورت جوانش گذاشت... ای حسیین...* با گوشه ی عبا دارم، خونو میگیرم از لبت پاشو یه کاری کن علی، رسیده عمه زینبت بلند شو...عزیزم...! *راوی میگه یه وقت خواهرش از خیمه ها بیرون آمد"کَاَنَّهَاالشَّمسُ الطّالِعَه"می دوید سمت قتلگاه..."و هی تُنادی! یابن اخاه..." وای علی اکبرم نور دو دیدهٔ ترم... "وا ثمرةَ فؤاداه ! " ای میوه دلم! " وا اُخَیّاه وابن اُخَیّاه،فَجائَت الیه،فَاَکَبَّت الیه"اومد خودشو رو این بدن پاره پاره انداخت. امامه...لنگر این دنیاست..."فَاَخَذَها الحُسَین"خواهر رو بلند کرد.زیر بازوهاشو گرفت..‌"وَ رَدَّها الی الخَیمَه..."خواهر رو بر گردوند سمت خیمه ها..."فَاَقبَل الیه فِتیانِه،اِحمَلوا اَخاکم"همینجور که بالای سر جوونش ایستاده بود.حسین رو کرد سمت خیمه ها هنوز بنی هاشم هستن صدا زد" يا فُتْيانَ بَنِي هاشِم" آی جوونای بنی هاشم" اِحمَلوا اَخاکم"این راوی که این صحنه رو نوشت،گفت:حسین رو کرد سمت خیمه ها وقتی خواهر رو برگردوند،خودش که نرفت‌...زینب رو تنها فرستاد...گفت:زینب جان! برگرد..* *این صحنه رو نوشت که زینب از خیمه ها بیرون آمد.ساعتی نگذشت.دوباره نوشت، گفت یادمم نمیره.."واللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ..." دختر علی از خیمه ها بیرون آمد"وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ"میگه زینب با یه صدای حزین و قلب خسته ای شروع کرد ناله کردن... همه دست کشیدن...قاتل بلند شد، نگاه کرد...میدان سکوتِ مطلق شد...زینب شروع کرد حرف زدن،همه شروع کردند گریه کردن...عمر سعد گریه میکرد،سنان و خولی گریه می کردند.مگه چی میگفت؟صدا میزد.."وامحمداه! هذا حسين بالعراء، مرمل بالدماء، مقطع‏ الأعضاء و بناتك سبايا إلى الله المشتكى..."* «این کشته ی فتاده به هامون حسین توست» با یا علی بلند شو باباجون به خیمه‌ها از وسط میدون هرجوری هست عمه رو برگردون گریز روضه رفته اونجا که می‌بینه زینب تن صد چاکه حسینو، بی کفن روی خاکه برای اون لحظه ای که بابا کنار جوونش ایستاده بود.ب ای اون لحظه ی غربت دستت رو بلند کن.. «سیدنا الغریب حسین جانم....» : محمد رسولی نغمه پرداز: مهدی زنگ