4_5940271522231878715.mp3
4.33M
استاد خدا مرا به حقیقت ولی شناس کند که حلقه بر در این خانه بیشتر بزنم . سواد نامۀ من رنگ صبح خواهد شد شبی که بوسه بر این چشمۀ سحر بزنم . خدای را کمی ای زائران درنگ کنید که خاک پای شما را به چشم تر بزنم . من آشنای همین درگهم، خدا نکند که رو به غیر بیارم در دگر بزنم . اگرچه خارم و نسبت به گل ندارم، باز خوشم که گاه گداری به باغ سر بزنم . صفای تربیت باغبان حرامم باد که در مجاورت گل دم از سفر بزنم . من از حضور تو ای ماه هاشمی خجلم مگر به اشک شود ترجمان حرف دلم . . به یک نگاه تو تطهیر می شود دل من به یک کرشمه نمک گیر می شود دل من . مرا بس است طواف ضریح تو هرگاه شکسته بستهٔ تقصیر می شود دل من . قسم به صبح جمالت که پشت پنجره ات دخیل نالهٔ شبگیر می شود دل من . سرشک حاجت هر کس که می چکد بر خاک کنار پنجره تصویر می شود دل من . به چشم آینه های حرم که می نگرم هزار مرتبه تکثیر می شود دل من . به شوق آن که به پابوس زائرت برسد به جای اشک سرازیر می شود دل من . خدا نکرده اگر از تو رو بگردانم اسیر بازی تقدیر می شود دل من . چگونه قصد زیارت کنم برای وداع مگر ز دیدن تو سیر می شود دل من؟ . «خدا مرا به فراق تو مبتلا نکند من و جدایی از این آستان خدا نکند» 👤غفور زاده