.
#حضرت_ام_کلثوم_شور
گریه کن ای دیده در ، عزای ام کلثوم
آه بکش ای جگر ، برای ام کلثوم
از غم کرببلا ، دگر زمینگیر شد
بسکه برای حسین ، به سینه زد پیر شد
واویلا واویلا واویلا واویلا
......................................
روز و شب از دیده اش ، خون جگر چکیده
مصیبتی که دیده ، هیچ کسی ندیده
دیده به چشم خودش ، صحنه گودال را
به خاک صحرا تنی ، زخمی و پامال را
.......................................
گرفته اشک غم از ، چشم تر کودکان
ز کربلا تا به شام ، شد سپر کودکان
چقدر گریه کرده ، پای سر روی نی
دیده رقیه را که ، خیره شده سوی نی
.........................................
چه غصه ها که نخورد ، چه طعنه ها که شنید
چه شهرها که نرفت ، چه کوچه ها که ندید
شبیه زینب ز دست ، رفت همه هست او
با که بگویم طناب ، بستند بر دست او
...........................................
شام بلا زخمها ، بر جگر او زده
بمیرم از بی کسی ، به شمر دون رو زده
میان بازار شام ، به بی کسی خو گرفت
نبود پوشیه اش ، به آستین رو گرفت
............................................
خرابه شام شد ، منزل او وای من
داغ سه ساله شده ، قاتل او وای من
به یاد این غصه بود ، مدام اشکش روان
رقیه میگفت که ، گرسنه ام عمه جان
#علی_سلطانی ✍
#وفات_حضرت_ام_کلثوم
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄