4_6030874729219362356.mp3
915.4K
. گریه کن ای دیده در ، عزای ام کلثوم آه بکش ای جگر ، برای ام کلثوم از غم کرببلا ، دگر زمینگیر شد بسکه برای حسین ، به سینه زد پیر شد واویلا واویلا واویلا واویلا ...................................... روز و شب از دیده اش ، خون جگر چکیده مصیبتی که دیده ، هیچ کسی ندیده دیده به چشم خودش ، صحنه گودال را به خاک صحرا تنی ، زخمی و پامال را ....................................... گرفته اشک غم از ، چشم تر کودکان ز کربلا تا به شام ، شد سپر کودکان چقدر گریه کرده ، پای سر روی نی دیده رقیه را که ، خیره شده سوی نی ....‌‌‌‌‌..................................... چه غصه ها که نخورد ، چه طعنه ها که شنید چه شهرها که نرفت ، چه کوچه ها که ندید شبیه زینب ز دست ، رفت همه هست او با که بگویم طناب ، بستند بر دست او ........................................... شام بلا زخمها ، بر جگر او زده بمیرم از بی کسی ، به شمر دون رو زده میان بازار شام ، به بی کسی خو گرفت نبود پوشیه اش ، به آستین رو گرفت ...............................‌..‌‌‌‌‌........... خرابه شام شد ، منزل او وای من داغ سه ساله شده ، قاتل او وای من به یاد این غصه بود ، مدام اشکش روان رقیه میگفت که ، گرسنه ام عمه جان ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄