#ورودیه_کربلاء
#شب_دوم_محرم
تا باد به موي سرت افتاد دلم ريخت
تا اشك ز چشم ترت افتاد دلم ريخت
امروز ميان تو و حُرّ ابن رياحي
تا صحبتي از مادرت افتاد دلم ريخت
اي آينه ي خواهر خود تا كه غبار ِ
اين دشت به دور و برت افتاد دلم ريخت
امروز كه يك مرتبه در موقع بازي
بر روي زمين دخترت افتاد دلم ريخت
درباره ي تنهايي و بي ياوري تو
تا زمزمه در لشگرت افتاد دلم ريخت
خورشيد من امروز كه اين سايه ي شوم ِ
سرنيزه به روي سرت افتاد دلم ريخت