eitaa logo
کانال مداحی عاشقان حضرت زینب(س)
24.1هزار دنبال‌کننده
994 عکس
924 ویدیو
551 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
تا که پایت به کربلا واشد غم عالم به سینه ام جا شد از نگاهت به سمت اهل حرم نیت رفتنت هویدا شد میکنی خار از زمین با اشک شاید این خار سهم یک پا شد التماس نگاه عباس است شاید این بار شد محیا شد علی اصغر چه ناز خوابیده کربلا تا رسید غوغا شد قاسم آمد به نیت پدرش دیدگان با نگاش دریا شد علی اکبر به سجده افتاده یا محمد دوباره احیا شد همه در خیمه ای کنار همند دیدگان تر به یاد زهرا شد آنطرف تر صدای هلهله ها روضه های فراق برپا شد در تلاطم برای کشتارند ذکر لبهام وا حسینا شد چقدر شور میزد دل من به که گویم که داغم احیا شد
دشت در دشت دلهره مي ريخت  هرم صحرا به آسمان مي رفت  کاروان در سکوت صحرا، گم  مرگ دنبال کاروان مي رفت  کاروان رفت تا دياري که  حزن و اندوه و داغ مي باريد  بوي دلتنگي و جدايي داشت  گريه گريه فراق مي باريد  همه جا بوي تشنگي دارد  بچه ها خواب آب مي بينند  هر طرف روي مي کنم آقا  چشم هايم سراب مي بينند  شوق و شور شهادت آقا جان  در نگاهت چقدر مشهود است  عرش معراج توست اين صحرا؟  اين همان وعده گاه موعود است؟  در نگاه پر از تلاطم تو  ندبه هايي غريب مي لرزد  مي روي تا به سمت آن گودال  دل زينب عجيب مي لرزد  بي مهابا غروب خواهد کرد  در همين خاک تيره ماه من  مي شود عاقبت همين گودال  قتلگاهت نه، قتلگاه من  اين زمين پر شده است از داغ ِ  لاله هايي که تشنه مي رويد  اين چه مهماني است کز هر سو  نيزه و تير و دشنه مي رويد  يک جهان ماتم و پريشاني  حاصل اشک و آه زينب بود  حرف هاي نگفته‌ي بسيار  در غروب نگاه زينب بود  اگر امروز ماتمي دارم  در کنارم شکوه احساس است  اين طرف قاسم و علي اکبر  آن طرف شانه هاي عباس است  چه کنم در غروب عاشورا  که نه ياری نه همدمي دارم  دشت پر مي شود ز حرمله ها  نه پناهي نه محرمي دارم  در هجوم کبود بي رحمي  با پر يا کريم ها چه کنم؟  آتش و تازيانه مي بارد  تو بگو با يتيم ها چه کنم؟  گفت بابا «وديعةٌ مِنِّي»  بار غم را به دوش من مگذار  برو اما در اين غريبستان  خواهرت را به بي کسي مسپار 
کاروان عشیره ی خورشید  وارد قتلگاه خون شده است  کاروانی که محو در معبود  وارد ورطه ی جنون شده است  همه ی دشت ساکت و آرام  در تماشای منظری زیباست  دست عمّه درون دست علیست  پلّه ی عمه زانوی سقّاست  در همین دشت عاشقی می شد  خیمه هاشان یکی یکی برپا  خیمه ی زینب است پیش حسین  پاسدار حرم شده سقا  گوشه ی خیمه دختری کوچک  روی پای حسین خوابیده  ناگهان می پرد ز خواب خوشش  خواب آشفته ای یقین دیده  گفت بابا که خواب می دیدم  شامیان معجر مرا بردند  گوئیا در پس همین خیمه  عمّه جان تازیانه می خوردند  گوشه ی خیمه ای در آنسوتر  بین گهواره طفلکی خواب است  دخترک خواب دیده که سر او  بر نوک نیزه مثل مهتاب است  از سر اضطراب و تشویش و  بی قرارای یکی یکی زینب  می شمارد دوباره تعداد  مردهای قبیله را امشب  با وجود تمام مردان و  غیرت آسمانی عبّاس  ترسی از جانب سیاهی ها  اندکی هم نمی شود احساس  از پس یکدگر گذشت ایّام  و کنون ظهر روز عاشوراست  آسمان بی قرار و دلتنگ است  در دل اهل این حرم غوغاست  رفته بر روی نیزه ها خورشید  پیش چشمان خیس یک خواهر  دم به دم می رسد به گوش پدر  صوت کم جان هق هق دختر  دختر فاطمه پریشان است  خیمه ها گَر گرفته واویلا  دختری که کبود سیلی هاست  روضه می خواند از دل زهرا 
 او تا رسید گریۀ دنیا شروع شد  سینه زنی عالم بالا شروع شد  این حس مادرانه كه دست خودش نبود  دلشوره های زینب كبری شروع شد  وقت مرور خاطره های گذشته شد  اشك حرم میانۀ صحرا شروع شد  ذكر حدیث پیرُهنِ سرخ كودكی  حرف از لباس یوسف زهرا شروع شد  وقتی که تیغ، حنجر او را خراش داد  صحبت ز طشت و حضرت یحیی شروع شد  "واللهِ هاهنا ذُبِح طفلُنا الرَّضیع"  دیگرلهوف خوانی آقا شروع شد  "واللهِ هاهُنا سبِی...روضه خوان بس است"  شرمندگی حضرت سقا شروع شد  یك تیغ كند كار خودش را تمام كرد  غارت نمودن تنش اما شروع شد 
در دلش درد بی دوا عمه  در گلو بغض بی صدا عمه که رسیده به کربلا عمه  همه سرها به زیر تا  عمه می گذارد قدم کجا زینب پرده از محملش که بگشاید صف به صف از فرشته می آید همه چشم انتظار، او باید  آید اینجا جلوس فرماید پشت پرده پر از دعا عمه اکبر عطر و گلاب می گیرد  بچه را از رباب می گیرد رونق از آفتاب می گیرد  تا عمو جان رکاب می گیرد هست در اوج کبریا عمه حال اینجا کلافه اش کرده است  چند معجر اضافه آورده است در دل خویش روضه پرورده است  جگرش خون و سینه پر درد است جگرش بر نینوا عمه چنگ زد دامن برادر را   بوسه ای زد دوباره حنجر را و نشان داد سمت دیگر را   نخلها را نه،حجم شکر را ناله می زد ز کربلا عمه همه جا تیر هست و شمشیر است  قمزه هست و صدای تکبیر است چقدر آنطرف کمانگیر است   تو بگو آن سه شعبه هم تیر است گفت از جمع عمه ها عمه وای بر من رباب رفت از حال   وای بر من از اینهمه اطفال وای از آن جماعت خوشحال   وای از تلٍّ و وای از گودال همه بر سر زدند با عمه زخم آورده بر جگر بزند برعلمدارمان نظر بزند با لب تیغ با تبر بزند  سنگ آورده بیشتر بزند بی تو افتاده در قفا عمه بر سرت بی حساب می ریزند  بی حساب و کتاب میریزند پیش چشم تو آب می ریزند   سرِ طفلِ رباب می ریزند غرق در نوحه و نوا عمه سر گودال گیر می افتی بعد از آن به زیر می افتی دست پیر و صغیر می افتی نخ نما چون حصیر می افتی چه کند پای بوریا عمه بعد از تو به غیر شامی نیست  خواهرت هست جز حرامی نیست بسته گفتم که احترامی نیست آتش افتاده و خیامی نیست چادرش زیر دست و پا عمه
آتشی بین نینوا آمد آه زینب به کربلا آمد به بلاجویی بلا آمد آه زینب به کربلا آمد بار دیگر هلال غم آمد سوز اشعار محتشم آمد خاکِ عالم که بر سرم آمد ناله ی مادر از حرم آمد آه زینب به کربلا آمد غرق خون اشکهای آدم شد  کمر نوح یک شبه خم شد گیسوان رسول درهم شد نوبت روضه ی محرم شد آه زینب به کربلا آمد روی این خاک جبرئیل افتاد آمد و بر زمین خلیل افتاد از نفس بانگِ الرحیل افتاد   حرف اتراق بین ایل افتاد آه زینب به کربلا آمد انبیا صف به صف در استقبال    می رسد کاروانی از آمال نوجوانان،مخدرات،اطفال   به کنار عمو همه خوشحال آه زینب به کربلا آمد جبرئیل است و رو پر ناقه   کعبه ای هست و پشتِ سر ناقه قبله را می برد مگر ناقه   آسمان نشسته بر ناقه آه زینب به کربلا آمد
تا باد به موي سرت افتاد دلم ريخت تا اشك ز چشم ترت افتاد دلم ريخت امروز ميان تو و حُرّ ابن رياحي تا صحبتي از مادرت افتاد دلم ريخت اي آينه ي خواهر خود تا كه غبار ِ اين دشت به دور و برت افتاد دلم ريخت امروز كه يك مرتبه در موقع بازي بر روي زمين دخترت افتاد دلم ريخت درباره ي تنهايي و بي ياوري تو تا زمزمه در لشگرت افتاد دلم ريخت خورشيد من امروز كه اين سايه ي شوم ِ سرنيزه به روي سرت افتاد دلم ريخت
4_5996782683278018455.mp3
3.66M
#شب_دوم_محرم #ورودیه_کربلاء #زمینه #سید_مهدی_میرداماد #پیش_زمینه 👇👇 ماه محرم آمد، دل ها شد عاشورایی مثل شهیدان باشیم، سر تا پا کربلایی عهد می بندیم از این پس...رنگ دنیا نگیریم... عاشورایی بمانیم... عاشورایی بمیریم... می خوانم هر شب ، با چشم گریان سلام علی ، شهید العطشان (سالار زینب۴)۲ #ورودیه 👇👇👇 کاروان عاشقان ،زد خیمه در کربلا می پیچد بوی بهشت، می تابد نور خدا دارد این کاروان... عشق و ایمان و احساس... بانویی مثل زینب.... سرداری مثل عباس.... روشن می گردد، راه از بیراهه با نور روی ، ماه شش ماهه (سالار زینب۴)۲ در جنگ نور و ظلمت... ای دل ثارُاللهی شو... با عزمی عاشورایی.... تا کربلا راهی شو.... گر تو خصم یزیدی... در میدان حسینی... با شوری نینوایی...از یاران حسینی... راه حق باشد، راه ثار الله گر شوق او را، داری بسم الله (سالار زینب۴)۲