#خاطرات_شهدا🌷
💠شهیدی که از پشت بی سیم خبر
#شهادتش را اعلام کرد
🔰صب🌤ح ۲۸ مرداد ۹۲ 📅محسن برای دیده بانی جلو رفته بود. نیروهای خودی متوجه
#تحرکات دشمن شدند. محسن پشت بیسیم می گوید: دارند دورمان میزنند شروع کنید دور منطقه ای که ما هستیم را بزنید. حالا
#توپخانه خودی دور تا دور تپه را میزد. مسئول آتشبار🔥 نگران نیروهای خودی بود و از محسن میخواست حواسش را بیشتر جمع کند.
🔰محسن در جواب
#پشت بی سیم می گوید: دوربینم 📸را زدند، جایم بد است.قرار شده جایش را
#عوض کند تا بتوانند اجرای آتش کنند. کنار خاکریز بوده که با اصابت
#ترکش 💥خمپاره از ناحیه پا مجروح شده. در آن شرایط که خیلی ها دنبال جان پناه میگردند
#محسن باز به دنبال انجام وظیفه اش بوده
🔰به هوای
#پانسمان پایش لنگان لنگان به سنگر بهداری رفته ولی وقتی وضعیت دیگر مجروحان را دیده به
#مسئول بهداری می گوید: من خوبم به دیگران برس و برمی گردد.
#حالا تانکهای زرهی خودی هم به منطقه رسیده بودند و میخواستند تک دشمن 👹را جواب دهند.
🔰محسن که
#دوربینش را زده بودند کنار یکی از تانک ها جلو میرفت تا دیدبانی کند. مسئول
#آتش بار بی سیم می زند، محسن جواب می دهد: دارند ما را می زنند. من کنار تانک هستم. گرای محل خودش را میدهد که در این حین
#تیربار☄ روی تانکی که محسن کنار آن قرار داشت مورد
#اصابت قرار می گیرد.
🔰محسن در بی سیم می گوید: دارند ما را میزنند ... زدنمون ... یا حسین ..." و دیگر صدای محسن شنیده نشده. دو روز بعد از
#شهادت به پدرم گفته بودند که محسن مجروح شده است. همان شب 🌙تا صبح صدای پدر را
#می شنیدم که مدام
#متوسل می شود به آقا ابا عبدالله(ع).آن شب مرضیه(فرزندشهید) هم خیلی بی تابی میکرد.
🔰صب🌤ح برادرم آمد
#منزل پدر و گفت: محسن مجروح شده و در یکی از
#بیمارستان های تهران بستری است. و گفت یکی از دوستانش هم
#شهید شده است. رفتم لباس 👕هایم را بپوشم که برویم
#تهران. رو به برادرم کردم و گفتم: نکند محسن هم
#شهید شده باشد.
🔰نمیدانم این حرف چرا به
#یکباره به زبانم آمد. همین حرف کافی بود تا از رفتار برادرم
#متوجه شوم که محسن به
#آرزویش رسیده است.✅
#شهید_محسن_حیدری🌷
#شهید_مدافع_حرم
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin