*﷽* چه فکرها که نمی کردم. با خود می گفتم : کم مقامی که ندارد ، بالاخره فرمانده است. لابد به راحتی با کسی هم کلام نمی شود ، لابد با ما از زمین تا آسمان فرق دارد ، لابد... دیدمش. آمده بود خط مقدم آمرلی. دوربین به دست داشت منطقه را رصد می کرد.جا خوردم! مثل خودمان بود ؛ ساده ساده!!! دمپایی پلاستیکی ساده پا کرده بود ؛ مثل ما. چفیه سیاه و سفید ساده دور گردن داشت ؛ مثل ما. چه فکرهایی که نمی کردم ، چه چیزهایی که ندیدم! راوی : ابوعزرائیل 📚 : سلیمانی عزیز 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin