کانون اندیشه جوان
🔶 تمامی ایدئولوژی های مدرن با گزارۀ پایۀ «انسانگرایی» بنیادگذاری شده اند. انسان گرایی انسان محوری یا اومانیسم مفهوم جدیدی است که انسان مدرن به منظور پایه ریزی تفکرات دانش سیاسی و اجتماعی خود برگزیده است. مطابق این برداشت عالمی فراتر از دنیایی که انسان در آن زندگی می کند انکار می شود یا به شدت مورد تردید قرار می گیرد در این جهان نیز تنها موجود فعال مايشا همانا انسان است زیرا تنها او است که می تواند سوژه یا فاعل شناسایی بشود. 🔷 از این رو، قدرت تصرف در امور عینی (ابژکتیویته) و امور ذهنی (سوبژکتیویته) را دارد. انسان مدرن با فرض این که جهانی فراتر از این دنیا برای زیستن وجود ندارد، در تکاپوی ساخت دنیای جدیدی (مدرن) بر مبنای اصالت انسان یا انسان محوری بر می آید. شالوده دنیای جدید انسانگرا را (ایدئولوژی) طرح ریزی می کند. زیرا دنیای جدید تنها به نیروی عقلانیت بشر قابلیت تحقق پیدا می کند و فاعل شناسایی و سوژه هم قبل از انجام هرگونه مهندسی اجتماعی شروع به ایده پردازی نموده تا از آن ایده برای مهندسی اجتماعی (ساخت جهان مدرن) الهام بگیرد بدین ترتیب پای ایدئولوژی در دنیای جدید به میان می آید. 🔻انسان مدرن ایدئولوژی های سیاسی را با همان گزارۀ پایۀ( انسانگرایی) پدید می آورد تا منبعی معرفت را برای مهندسی اجتماعی باشند. حال، دموکراسی یکی از آن ایدئولوژی های سیاسی مدرنی است که توسط انسان مدرن با معنا و مفهوم جدیدی بازخوانی و احیا شده است. مفهوم حکومت مردم یا دموکراسی در نظام معنایی جدید ایدئولوژیکی شده است. یعنی به ایده یا عنصر ذهنی الهام بخش تبدیل شده که بنیاد آن بر انسانگرایی است. دموکراسی در مفهوم جدید خود هیچ ارتباطی با دنیای عینی که یکی از موجودات آن مردم است ندارد مردم سالاری جدید از همان ایده ذهنی خود الهام می گیرد و به مردم عینی ساکن در کوچه و بازار کاری ندارد. 🔺مردم عینی انسانهای گوشت و خوندار کاملاً متکثر است و همۀ آنان انسانگرا نیستند کسانی از آنها به آدمیان و می ورزند و افرادی شرارت می کنند؛ برخی دیو خویند و برخی فرشته خو؛ عده ای بر پایه ایمان به خداوند عمل می کنند و تعدادی بر پایه کفر و الحاد زندگی می کنند؛ اشخاصی اهل ظلم و ستم هستند و برخی دیگر اهل آزادگی و کرامت انسانی می باشند. 🔘 بنابراین، مردم عینی لزوماً بر پایه انسان گرایی، رفتار فردی و جمعی خود را تنظیم نمیکنند. آری! از مردم ذهنی (سوبژکتیو) چنین توقعی میتوان داشت زیرا آنان بر پایه ایده ای تصویر شده اند که انسانگرایی آنان است. بدین ترتیب می توان گفت که دموکراسی در مفهوم جدیدش بدون التزام به انسانگرایی ممکن نیست اما دموکراسی به مثابه شیوه حکومتی چطور؟ آیا رویکرد دوم دموکراسی نیز ملتزم به انسانگرایی است؟ پاسخ این پرسش کاملاً روشن است. ◻️ باید ملاحظه کرد که دموکراسی شیوه حکومت داری چه نوع حکومتی است. اگر شیوه حکومتی دولتهای مدرن ایدئولوژیک باشد. طبعاً بدون التزام به انسانگرایی : پذیرفته نمی شود شدن دموکراسی دقیقاً به همین معنا است یعنی: شيوه حکومتی که مبنای انسان گرایانه پیدا کرده است. اما اگر دموکراسی شیوه حکومتی در نظام سیاسی اسلام باشد، بدون التزام به انسان گرایی ممکن می باشد. 💢لیکن به این نکته مهم میتوان اشاره کرد که به مثابه شیوهٔ حکومتی در نظام سیاسی معطوف به مردم عینی و در خدمت آن است، نه خدمت گزار و معطوف به مردم ذهنی که معلوم نیست ارزش واقعی آن تا چه اندازه می باشد خدای اسلام، خالق مردم عینی گوشت و استخوان دار است نه خالق مردم ذهنی شریعتی هم که از سوی خداوند سبحان نازل شده برای تنظیم نظام معیشتی و اخروی همین مردم عینی است شریعت اسلامی معطوف به مردم ساخته و پرداخته ذهن بشری نیست. 📖کتاب به کوشش 📌@canoon_org