کانون اندیشه جوان
🔷درباره هجوم فرهنگی نخست به ایران یعنی هجوم یا همان یونانی، باید به این نکته توجه کرد که چون از این دوران آثار بسیاری بر جای نمانده است فقط میتوان به ذکر جریان فکری کلی اکتفا کرد. 🔶 از نظر «شکست شاهنشاهی هخامنشی به دست و استقرار سازمان یونانی در خاور نزدیک، مایه پایان پذیرفتن دوران بزرگی و آغاز فرمانروایی بیگانه و چندگانگی در کشور بود. بدبختانه از آنچه در قرن ها میان مرگ اسکندر و چیرگی ساسانیان بر ایران گذشته است آگاهی نداریم و منابع ما نیز کم است» اما براساس مطالب همین منابع محدود نیز اطلاع داریم که «نخستین پادشاهان از به بعد، در مسکوکات خویش خود را یونان دوست می خواندند». 🔻جالب است که آنان ارادت و سینه چاکی خود به را نیز با خط یونانی بر سکه هایشان نقش می زدند و این گونه کمر به گسترش فرهنگ هلنی می بستند. در واقع از آنچه از منابع تاریخی بر می آید در داخل هیئت حاکم پادشاهی، پارت گروهی بودند که خواهان استحاله ایرانی در فرهنگ یونانی بودند و می پنداشتند با یونانی شدن ایران، سر بر آسمان سعادت خواهد سایید. البته این جریان نه تنها در ایران بلکه در دیگر نواحی شرقی که پای فرهنگ هلنی بدانجا رسیده بود کم و بیش وجود داشت. 🔺بدین صورت که بسیاری از نمایندگان هیئت حاکمه به زبان یونانی آشنا بودند و حتی آثاری تألیف کرده اند که سبک نگارش آن تقلید مرور از آثار یونانی است اما‌ خوشبختانه با گذشت زمان این تفکر ناشی از هلنی زدگی در پادشاهی پارت به حاشیه رفت و طرز تفکری که خواهان احیای ایرانیت ضمن استفاده از دستاوردهای فرهنگی یونان بود قوت گرفت. 💢 «در زمان (به لاش) اول، نخستین علایم احیای ایرانیت جدید آشکار شد. در پشت مسکوکات وی نقش آتشگاهی با یک تن روحانی قربانی کننده دیده می شود؛ و نخستین بار این سکه ها با الفبای اشکانی ضرب شده اند.» سیر رو به رشد احیای ایرانیت ضمن استفاده از دستاوردهای یونان با ظهور به اوج رسید و بار دیگر ایران شکوه خود در عصر را بازیافت. 📖 ماهنامه ، شماره ۱۰ و ۱۱ 📌@canoon_org