۱.
🔸
ماجرای نصرانی
یعقوب بن جعفر بن ابراهیم نقل کرده، در محضر ابا الحسن موسی بن جعفر علیهما السّلام بودم که مردی نصرانی وارد شد؛ ما در آن وقت با ایشان در عریض بودیم، مرد نصرانی به ایشان عرض کرد:
من از راه دوری پیش شما آمدهام و سفر سختی داشته ام، سی سال است از خداوند درخواست میکنم که مرا به بهترین دین و بهترین و داناترین بندگان راهنمایی کند.
شخصی در خوابم آمد و مردی را در بالادست دمشق معرفی کرد؛ پیش او رفتم و با او صحبت کردم، گفت: من داناترین شخص در دین خود هستم، ولی از من داناتر هم وجود دارد.
گفتم: مرا به آن که داناتر از توست راهنمایی کن! من از سفر باک ندارم و مشقت مانع من نمی شود، همه انجیل و مزامیر داود و چهار سفر از تورات را خوانده ام، ظاهر قرآن را هم آن قدر خواندهام که بر تمام آن مسلطم.
شخص دانا به من گفت: اگر علم نصرانیت را میخواهی، من از تمام عرب و عجم به آن داناترم، و اگر علم یهودیان را میخواهی، در این زمان داناترین مردم به آن باطی بن شراحیل سامری است.
و اگر علم اسلام و علم تورات و علم انجیل و زبور و کتاب هود و هر چه در این زمان یا زمانهای پیشین بر پیامبران نازل شده، و هر خیری که از آسمان فرود آمده، چه کسی به آن علم پیدا کرده باشد و چه هیچ کس از آن آگاه نشده باشد، را میخواهی، در او توضیح هر چیزی و شفای همه جهانیان است و رحمت برای کسی است که که از او طلب رحمت کند و بصیرت کسی است که خدا خیر او را خواسته باشد و با حق مأنوس باشد.
من تو را به او راهنمایی میکنم، پیش او برو اگر شده با دو پایت پیاده روی، و اگر نتوانستی بر زانوانت ادامه بده، اگر نتوانستی بنشین و خود را روی زمین بکش و اگر نتوانستی با صورت پیش او برو.
گفتم: من قدرت بدنی و مالی برای این سفر را دارم. گفت: پس فوری برو تا به یثرب برسی! گفتم: یثرب را نمی شناسم. گفت: پس برو تا به شهر پیامبری که در میان اعراب مبعوث شده برسی، پیامبری که عربی و هاشمی است.
وقتی داخل مدینه شدی، جویای بنی غنم بن مالک بن نجار شو، او مقابل درب مسجد شهر است و شمایل و اوصاف نصرانیتش آشکار است، والی شهر بر آنها سخت میگیرد و خلیفه سخت تر. سپس جویای بنی عمرو بن مبذول میشوی، او در بقیع زبیر است.
سپس جویای موسی بن جعفر میشوی که منزلش کجاست و خودش کجاست، در مسافرت است یا در شهر حضور دارد، اگر در مسافرت بود، خودت را به او برسان که سفرش کوتاهتر از مقداری است که تو تا رسیدن به او طی کرده ای،
به او عرض کن مرا مطران بالای غوطه، غوطه دمشق به شما راهنمایی کرده و بسیار سلام به شما رساند و به شما میگوید: بسیار با پروردگارم مناجات میکنم که اسلام مرا به دست شما قرار دهد.
⭕
این داستان ادامه دارد...
📔 الکافي: ج١، ص۴٧٨
#امام_کاظم #داستان_بلند
🔰
@DastanShia