.
✨
خبر از آینده
سویدة بن غفله از یاران علی علیه السلام میگوید:
خدمت حضرت علی علیه السلام بودم، ناگهان مردی وارد شد و گفت:
یا امیرالمؤمنین! من از وادی العری (محلی است بین مکه و مدینه) میآمدم متوجه شدم خالد بن عرفطه مرده است.
حضرت فرمود: او نمرده و زنده است.
مرد: یا امیرالمؤمنین! خالد بن عرفطه مرده بود.
امام: او نمرده است. سپس روی خود را ازاو برگرداند.
آن مرد برای بار سوم سخنش را تکرارکرد و گفت:
سبحان الله! من به شما میگویم او مرده است و شما در جواب میگویید او نمرده است!
حضرت فرمود:
سوگند به خدایی که جانم در دست اوست او نمیمیرد تا رهبری یک لشکر گمراه را به عهده بگیرد و پرچم آن لشکر به دست حبیب بن جماز خواهد بود.
هنگامی که حبیب بن جماز از این سخن آگاه شد، محضر حضرت آمد و گفت:
یا امیرالمؤمنین! شما را قسم میدهم که چنین مطلبی را درباره ی من نفرمایید. زیرا من از شیعیان شما هستم و آنچه را که در مورد من گفته اند آن را درخودم احساس نمی کنم.
حضرت پرسید: تو کیستی؟
او پاسخ داد: من حبیب بن جمازم.
حضرت فرمود:
اگر تو حبیب بن جماز باشی کسی جز تو آن پرچم ضلالت و گمراهی را به دست نخواهد گرفت. آنگاه حبیب بن جماز برگشت و حضرت فرمود: اگر حبیب باشی آن پرچم را به دست خواهی گرفت.
ابوحمزه میگوید:
به خدا سوگند! خالد بن عرفطه نمرد تا آن که فرمانده ی لشکر عمر بن سعد را برعهده گرفت و حبیب بن جماز نیز پرچمدار لشکر بود و به جنگ حسین علیه السلام رفتند.
📔 بحار الأنوار: ج۴١، ص٢٨٨
#امام_علی #داستان_کوتاه
🔰
@DastanShia