🌳🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳 🌳🌳 🌳 رمان✨امنیتی ✨ رفتیم درمانگاه. پرستار پنبه بتادینی رو روی صورتم میزاشت ،خیلی سوزش داشت ! ولی چیزی نمیگفتم تا ارسلان الکی ناراحت نشه . یه جا بتادین رفت توی یکی از زخم ها ،آی بلندی گفتم که ارسلان گفت ارسلان: یواش تر ! کشتید مریض رو ! پرستار:به من چه! به خاطر بتادینه ! بعد ۱ ساعت تموم شد . روی ابروم کمی پاره شده بود ، که ۱ بخیه خورد . رفتم ارسلان رو رساندم و ار اون طرف رفتم خونه . نرگس با بی خیالی در رو باز کرد و وقتی چهره منو دید ۱قدم عقب رفت و جیغ بنفشی کشید که گوشام شروع کرد به سوت زدن! نیما:یواااااااش نرگس:صورتت چی شده ! نیما:صورتم رو ول کن ، گوشم کر شد ! نرگس:بیا ببینم ! بعد صورتم رو گرفت تو دستش و گفت نرگس:کی این کار رو کرده ! نیما:ول کن بابا ‌ نرگس:الان خوبی؟ نیما:حالم خوبه بابا هیچی نیست! همون لحظه نرجس اومد بیرون از اتاقش ، تا منو دیدم خواست داد بزنه که گفتم نیما:جیغ تو بد تره ، ترو خدا جیغ نزن ! توضیح میدم ! نرجس:منتظرم! نیما: یه درگیری کوچیک با رادوین بود ! نرجس:قشنگ معلمه چقدر کوچیک بوده که اینطوری داغون شدی آقا نیمااا.برای خواستگاری با این صورت بری به نظرت بهت دختر میدن ؟کامل تعریف کن وگرنه میرم در خونشون ! نیما:باشه بابا چرا داغ میکنی؟ (موبه مو با تمام جزعیات توضیح میده) تموم! نرگس:همین؟ براش دارم ، پسره پر رو ! نیما:نرگس جان بسه ، مهم اینه که مشکل حل شده ! نرگس:فردا مراسم خواستگاری ! زنگ میزنم به آقا محمد که بیوفته برای پنج شنبه هفته بعد . نیما:نههههههه ، عیب نداره ! نرگس:من خودم اگه یکی با این ریخت بیاد خواستگاریم با جارو بیرونش میکنم ! اون وقت کیمیا خانوم تو رو ببینه چی میکنه ! نیما:باشه ، هر طور راحتی ! زنگ زدم آقا محمد و براش توضیح دادم ، گفت که همون فردا شب بیاید !😳 نرگس:آخه آقا محمد:انشالله فردا شب فقط برای آشنایی بیشتر بیاید ، من برای کیمیا توضیح میدم که چی شده ، دختر عاقلیه ، درک میکنه ! نرگس:واقعا؟کیمیا خانم ناراحت نشن یه وقتی ! محمد:نه ، شما تشریف بیارید ، منتظریم. پ.ن:کیا خوشحالن ؟ ادامه دارد...🖇🌻 آنچه خواهید خواند: کمیل بابا بیا کمک ! ✨با ما همراه باشید ✨ نویسنده:آ.م