✨مرکز امور خانواده آذربایجانشرقی✨
#تنها_گریه_کن #قسمت_صد_سه همین ها را گفتم آخر شب هم رفتم زیرزمین و دیگ ها را شستم. سوم امام که گذش
یک آن یاد چهره ی آدم هایی افتادم که با هزار امید در خانه ما را می زدند از فرصت استفاده کردم و برای آقا احوال چند تایشان را گفتم:خواستم دعایشان کنند آقا دست کشیدند روی محاسنشان فرمودند،دعا کردن وظیفه ی ماست اما خدا شفا را در تربت سید الشهدا قرار داده است .و یک کار یاد من دادند. آمدم خانه و سحر که شد،وضو گرفتم از همان تربت مرحمتی آقا ریختم داخل یک ظرف آب ،تکه ی کوچکی از شال سبزی را هم که محمد برایم آورده بود ،بریدم و گذاشتم داخل همان ظرف. بعد از آن ،هر مریض و گرفتاری آمد ،دست خالی برنگشت ،کمی از آن آب می ریختم داخل یک بطری کوچک و می دادم دستشان ،اگر کسی حج می رفت سفارش می کردم برایم آب زمزم بیاورد.آب نیسان جمع می کردم ،حتی چند باری آب فرات برایمان آوردند هر طوری بود نگذاشتم آن ظرف از تربت سید الشهدا و آب خالی شود .نه که من نگذارم ،خودشان نظر کردند. کیسه ی کوچک تربتم که خالی می شود توسل می کنم می گویم آقا جان جور کردن تربت کار من نیست خودتان گوشه چشمی بگردانید و دستم را خالی نگذارید .گاهی با چند واسطه ،کسی از کربلا برایم تربت می فرستد می گوید قصه را شنیده ،توسل کرده و یک ظرف کوچک آب دست به دست گشته تا به او برسد ،مریضش شفا گرفته و حالا خواسته جبران کند .من می نشینم و به ذره های کوچک این خاک نگاه می کنم و از خودم می پرسم خاک که با خاک فرق ندارد پس چه سری در این گرد و غبار هست که با بقیه توفیر دارد؟یاد روضه های عاشورا می افتم و قلبم درد می گیرد جواب خودم را می فهمم این خون قلب سید الشهدا بوده که خاک را تغییر دادت است و حالا شده تربت. سحر ها بلند می شوم و توی خانه می چرخم ،به عکس محمد نگاه می کنم می گویم مادر اگر ما عزتی داریم ،صدقه سر توست و به رویش لبخند می زنم بعدش دست می گذارم روی سینه و رو به قبله به حضرت حسین سلام می دهم می گویم حسین جان قربانت بروم که قطره ای به لب های خودت که هیچ،حتی به فرزند شیرخواره ات نرسید،ولی عالمی را سیراب کردی.وقتی فکر می کنم ارباب ما صاحب تمام آب های دنیا بود و حالا صدقه سری بزرگواری اش ،ظرف ظرف آب تربت از در خانه ی من بیرون می رود اما خودش تشنه روی خاک افتاده بوده جگرم خال می زند این ها را زمزمه می کنم و می نشینم گریه می کنم ،خودم تنهایی. در این دنیا از هر کسی ،کاری بر می آید ،از من هم اینها،در خانه ام همیشه به روی مردم باز است ،حرف ها و دردهایشان را می شنوم ،اگر از دستم بربیاید ،خودم غمشان را برطرف می کنم اگر نه از آبرویم مایه می گذارم. ..... 💞@MF_khanevadeh