#شب_پنجم_زمزمه
حضرت عبدلله ابن الحسن علیه السلام
عمه ببین عموم توو خاک و خون افتاد
نمی تونه پاشه از زخمای زیاد
یه عده گرگ هار تنش رو می درن
اونو به هر طرف رو خاکا می کشن
از جوشنش خون جاریه
تیر سه پر چه کاریه
ببین سنان دور سرش
تو فکر نیزه داریه
۲
یه شمشیری داره سمت گلوش میاد
یه نیزه ای داره از روبروش میاد
اون چکمه پوش زشت چی میخواد از بهشت
پا می زاره روی صفحه ی سرنوشت
با پا روی تنش اومد
بدم میاد من از لگد
مثل کوچه ی فاطمه
هر کی رسید عمو رو زد
۳
به یاد کوچه و یاد بابام حسن
جلوی صورتت سپر شه دست من
دست خودم نبود ناله ی وا اما
کاشکی یادت نیاد غصه ی کوچه ها
ضلع شکسته یادته
دستای بسته یادته
یه مادری با نو گلش
در خون نشسته یادته
#اثر_جدید #استادحسن_کردی
https://eitaa.com/Maddahankhomein