#احسن_القصص
#تشرفات (قسمت ششم)
#امام_زمان ﷻ
💥بهرحال هم کاروانیها با تعجب و مکرر از ما سوال می کردند مگر شما توانستید رمی کنید؟ کی؟ چه موقع؟ مگر ممکن است؟ چه ساعتی؟ من گفتم حدود ساعت ۱۰ الی ۱۰/۵ صبح آنقدر خلوت بود که ما دستهایمان را روی دیوار بتنی دور جمره گذاشتیم و نزدیکترین فرد به جمره بودیم که تعدادی از ایشان به حالت تکذیب و با لبخندی مملو از ناباوری گفتند ما از ساعت ۶ صبح تا ۳ بعد از ظهر آنجا بودیم و هرچه تلاش کردیم نتوانستیم خود را حتی به صدمتری جمره برسانیم، شما یا خواب دیده اید یا بی راه می گویید!
✨💫✨
در این موقع حاج آقا مورد به مورد حوادث پیش آمده را برای من بازگو کردند و مرا متوجه عنایات انجام شده نموده و فرمودند: "آن مرد مسن حضرت خضر و آن مرد جوان خوش سیما و با جلالتی که براحتی فارسی سخن می گفتند حضرت ولی عصر ارواحنافداه و شخص سوم هم خدمتگزار ایشان بودند."
✨💫✨
حاج علی نعیمی هم که فقط به نیت تشرف و زیارت امام زمان به مکه مشرف شده بودند، کمی در دل تردید کردند، اما همان شب در خواب دیدند که کسی به ایشان می گوید: مگر به قصد زیارت و تشرف خدمت آقا مشرف نشدید؟ پس چرا شک می کنی؟ صبح آن شب با صدای گریه وی از خواب پریدیم، مدتی صبر کردیم تا گریه اش بند آمد و جریان را برای ما تعریف کرد...که مؤید تمام این ماجراها بود.
📗ملاقات با امام زمان در عصر حاضر ص ۶۱
🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2