- یادم نمیره وقتی اون اوایل شبههزدگیم، تو محرم، یه گوشه از مصلی شهرمون نشسته بودم و سخنران وقتی صحبت میکرد و از عاشورا و امام حسین (سلام الله علیه) میگفت، یا روضه خون شروع به خوندن میکرد، من همهش ذهنم درگیر شبهات مُحَرمی بود و شکاک به همه چیز...
- یادم نمیره که از وسط حرفای سخنران کلی برام شبهه به وجود میومد و کسی نبود ازش بپرسم که همون لحظه جوابمو بده تا دلم آروم بگیره و بتونم عزاداریمو کنم و اشکم با همین شک و شبههها خشک نشه...
- یادم نمیره وسط سخنرانی مدام داشتم حرفا و بحثایی که تو گوشی با یه نفر سر یه سری شبهه داشتمو بالا پایین میکردم و ذهنم چقدر بهم ریخته بود و تنهایی غوطه ور بودم تو اون منجلاب شبهات...
🔻همیشه وقتی میایم یه شبههی چاپی برای پخش میزنیم که لب مطلبه و شبههی فراگیریه اونم به زبون ساده و ادیت جذاب، تو دلم حسرت میخورم که کاش از اینا هم اون موقع به من میرسید😅 و شبههمو حل میکرد و انقدر دلم و ذهنم تا مدتها درگیر نبود...
سرتو درد نیارم، خلاصه میخوام بهت بگم اگه دغدغه داری تو این شبا، تو هم یه حرکتی بزنی که موثر باشه، میتونی درباره هدفهای پشت پردهی قیام عاشورا برای جوونا و نوجوونای هیئتی که میری یا هر جایی که میتونی، به اندازهی بضاعتت، روشنگری کنی...چجور؟ با چاپ همین بروشور و پخش بین نوجوون و جوون یا نصب در هیئت و مسجد یا...❤️دمت گرم رنشاییِ پاکار و دغدغهمندِ امام حسینی💛
تبیین عاشورا برای ذهنهای شبهه زده و منتظرِ تو، این روزا فراموشت نشه🖤