عشق‌دیرینه💞
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 #امواج_عشق #18 با پوزخند گفت: _میدونم اما منی که دلخوشیم کلکل کردن با تو هست
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 پرهام وقتی دید منم با ناراحتی به فکر فرو رفتم ضربه ای به بازوم زد و با خنده گفت: _ پاشو برو نخواستیم اومدی منو از ناراحتی در بیاری خودت ناراحت شدی خندیدم و خواستم چیزی بگم که پرهام با لحن جدی گفت: _آبجی جونم برو نگران من نباش عادت میکنم بعد با خنده طوری که ناراحتیم رو از بین ببره ادامه داد: _هر روز بهت زنگ میزنم اونقدر کلکل میکنیم که دیگه دلمون برای همدیگه تنگ نشه بغلش کردم و با بغض گفتم: _بهترین داداش دنیایی خدا روشکر که برادری مثل تو دارم ازم جدا شد، چشاش از اشک پر شده بود اما با خنده گفت : _برو دیگه به قول بابا هندی بازی درنیار از اتاق پرهام بیرون رفتم و به اتاق خودم قدم برداشتم روی تختم دراز کشیدم امروز یه روز خاص و دلنشینی برام بود رمان آنلاین میباشد❌ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨@Sekans_Eshgh ✨ ✨✨✨✨✨✨✨ 🍀 🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀🌸🍀