عشق‌دیرینه💞
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 #امواج_عشق #59 با انرژی تماس رو وصل کردم _سلام بر عشق ترین مادر دنیا مامان
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 بعد از اینکه تماس رو قطع کردم انگار دلتنگی ام بیشتر شد نمیدونم دلیل اینهمه نگرانی و دلهره ام چی بود اما اینو میدونستم که دلم میخواد گریه کنم تا بلکه آروم بشم خود به خود اشک از چشام سرازیر شد این رفتار ها از من بعید بود از منی که هرگز اجازه نمیدادم اشکام سرازیر بشه اما حالا خودبه خود میخوام گریه کنم نمیدونم چند دقیقه گذشته بود که تقه ای به در خورد سریع اشکام رو پاک کردم و از روی تخت بلند شدم دوباره تقه ای به در زد که گفتم: _بیا تو آرشام همین که در رو باز کرد چشش خورد به من ،نگاهش محو چشمام شد سریع سرم رو پایین انداختم که گفت: _چرا گریه کردی؟؟ برای اینکه حرف رو بپیچونم سریع خواستم از اتاق بیرون برم که گفت : _من که گفتم نمیتونی تحمل کنی به این زودی اشکت در اومد؟؟ با عصبانیت به طرفش چرخیدم و گفتم: _به تو ربطی نداره در ضمن حوصله کلکل کردن با یه آدم از خودراضی و بی فرهنگ رو ندارم رمان آنلاین میباشد❌ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨@Sekans_Eshgh ✨ ✨✨✨✨✨✨✨ 🍀 🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀🌸🍀