🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🌺
🍀
🌺
🍀
#رمان_عشق_دیرینه#دویست_ویک
بیشترازاون حقیرشدن حقم نبود.. به سمت در خروجی رفتم که صدای مامان مانعم شد..
مامان_ صبرکن!
لبمو که خشک شده بود بازبون تر کردم و گفتم:
_واسه امروز دیگه بسه!
مامان_ باید نامزدیتو با اون چشم سفید به هم بزنی!
کاش میتونستم بگم نامزدی درکار نیست! کاش میشد همه واقعیت هارو بریزی روی داریه!
برگشتم سمتش.. کنار پاش زانو زدم وگفتم؛
_مامانم.. بهت قول میدم همه چی رو درست کنم.. فقط بهم بگین صحرا کجاست!
بابا_ تاوقتی اسم اون عوضی کنار اسمت بیاد سایه ی صحرا هم به چشم نمی بینی! ضمنا صحرا درخواست طلاق غیابی داده.. اگه با ترلان ادامه بدی تضمین نمیکنم قبل از طلاق ببینیش!
بااین حرف بابا دستم مشت شد.. نفس هام تند شد.. قسم میخورم اگه صحرا این کارو بکنه ازش شکایت میکنم بابت همه ی کثیف کاری هاش!
_بابا من باید چیکارکنم اون آدرس لعنتی رو به من بدی؟
باآرامشی که وجودمو به آتش میکشید استکان خالی چایشو روی میز گذاشت و گفت:
_باید یکی رو انتخاب کنی.. یا صحرا یا ترلان..
_من صحرا رو دوست دارم بابا..
عصبی بهم توپید؛
_پس اون عوضیه بی چشم رو باتوچیکار میکنه؟ هان؟
لبمو گاز گرفتم.. به موهام چنگ زدم.. خدایا آرومم کن..
_ولش کن باباجان.. آدرسو نمیخوام.. خداحافظ!
به سرعت ازخونه زدم بیرون و به ماشینم رسیدم..
چندتا گلد محکم بهش زدم و راه افتادم سمت خونه..
......... ......... ......... ......... ..........
ساعت ۱۲شب بود وبی خوابی زده بود به سرم.. فیلم عروسی رو برای بار هزارم گذاشتم.. به مبل تکیه دادم ودستامو پشت سرم قلاب کردم..
بادیدنش اشک توچشمم حلقه زد..
آروم لب زدم؛ ازاولشم دوستم نداشتی.. تموم اون دوسال هم حفظ ظاهر میکردی!
صدای زنگ موبایلم بلندشد.. شماره خونه بود.. جواب دادم؛
_بله؟
مامان_ مهراد؟
_سلام.. بله؟
مامان_ اگه آدرس بدم قول میدی همه چی رو درست کنی؟
فیلمو استپ زدم وازجام بلند شدم..
_آره مامان.. قول میدم..
مامان_ نارگل یادته؟
_نارگل کیه؟ یه لحظه ذهنم جرقه زد.. اسمش آشنا بود.. چشمامو بستم سعی کردم به یاد بیارم!
_کدوم نارگل؟ میشه کامل بگی مامان؟ حرفم تموم نشده بوده یادم اومد.. سریع گفتم:
_روستای شمال؟ همون که بابا واسش خونه خرید؟ شوهرش مرده بود؟
مامان_ عروسمو برگردون..
خوشحال گفتم:
_مرسی مامانی.. خیلی دوستت دارم! مرسی که گفتی.. قول میدم همه چی درست بشه! به قیمت جونم!
@Sekans_Eshgh#بفرست_برا_دوستات😌😘😍❤️🔥