🍀🌸🍀🌸🍀
🌸🍀🌸🍀
🍀🌸🍀
🌸🍀
🍀
#امواج_عشق#78
مهران خندید و بعد رو به من کرد و گفت:
_چه خبر پریا خوبی؟؟
منم متقابلا لبخندی و زدم و گفتم:
_مرسی تو خوبی؟؟
بعد به طرف آرشام رفتم ، بازوش رو گرفتم و گفتم:
_ببین شوهرم همین که تو رو دید من رو فراموش کرد
بعد رو به مهران به طور واضح چشمک زدم و ادامه دادم:
_باید مراقب شوهرم باشم وگرنه تو از من میگیریش
آرشام هم خندید و نگاهش رو عاشقانه کرد و گفت:
_من عشق زندگیم رو فراموش نمیکنم
نمیدونم چرا این حرفش به دلم نشست
انگار فراموش کرده بودم که داره مثل خودم نقش بازی میکنه
یهو با شنیدن صدای صمدی به خودمون اومدیم که با خنده میگفت:
_به به چه زوج عاشقی.....
دختری که اونجا بود بلند شد و به طرف صمدی رفت و باخنده گفت:
_عشقم یاد بگیر ازشون
بعد به طرف ما اومدن صمدی با آرشام دست داد و گفت:
#کپیممنوع رمان آنلاین میباشد❌
✨✨✨✨✨✨✨
✨@Sekans_Eshgh ✨
✨✨✨✨✨✨✨
🍀
🌸🍀
🍀🌸🍀
🌸🍀🌸🍀
🍀🌸🍀🌸🍀