🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🌺
🍀
🌺
🍀
#رمان_عشق_دیرینه#دویست_وسه
صحرا؛
بی حوصله دفترموبستم و چشمامو مالش دادم.. اه چه زندگی غمگینی دارم! خودم باخوندش گریه ام میگیره..
چشمم به انار دون شده ای که ازشدت سرخی روبه سیاهی میرفت افتاد و دلم مالش رفت..
به ساعت نگاه کردم.. ۸شب رونشون میداد.. امشب بلندترین شب ساله.. بلندترین وآخرین شب سال واسه صحرای بیچاره...
یه دونه انار ازتوی ظرف برداشتم و دهنم گذاشتم
نارگل_ الان کاسه میارم واست بخور دردونه!
_نه مرسی.. باشه واسه بعدازشام پای فیلم میخوریم!
ازجام بلند شدم و دفتر وخودکارمو برداشتم و جلو آینه گذاشتم وبه خودم نگاه کردم..
توی اون لباس محلی و سنتی شبیه عروسک ها شده بودم..
با این فکرم پوزخندی روی لبم نقش بست.. آروم زمزمه کردم:
_ازاون عروسک بدبخت ها که هیچ استفاده ای نداره و همیشه جاش یا توی قدیمی ترین کمده یا گوشه ی انباری نمور!
روسری بامزه ای که دور تادورش سکه های طلایی بودو یه بار دیگه روی سرم تنظیم کردم و جعبه ی قرص های نارگل رو توی جیب سمت راست کت لباسم لمس کردم...
خیلی خوشحال بودم که امشب همه چی تموم میشه.. دیگه غصه ها تموم میشه..
دفترمو برداشتم و به سمت حیاط حرکت کردم..
نارگل که داشت سیب زمینی پوست میکند گفت؛
_کجا میری؟
_میرم برکه.. تا شام حاضر میشه یه کم می نویسم ومیام..
نارگل_ خانم جان الان شبه.. روزی چند دفعه میری اونجا آخه؟ الان هوا تاریکه آدم خوف میکنه.. بذارید واسه فردا شب یلدایی به منم استرس نده..
_اون همه برق دور برکه اس.. کجاش تاریکه؟ چراغونی شده وبعد شما میگی تاریکه؟
نارگل_ منظورم راهیه که تا اونجا میری ومن هزار بار می میرم وزنده میشم!
چراغ قوه رو بالا گرفتم وگفتم؛
_نورش خیلی زیاده.. نگرانم نباش لطفا.. اینجوری معذب میشم..
نارگل که انگار ترسیده بود ناراحت بشم با اون لهجه بامزه اش گفت:
_من بخاطر خودت گفتم خانم جانم.. برو ولی زود برگرد.. برات غذای خوشمزه درست کردم..
لبخندی زدم و چشمی گفتم.. وتوی دلم ادامه دادم:
_قول میدم اونقدر زود برگردم که فراموش کنی یه روزی صحرایی هم وجود داشته.. برگشت من مثل این شب طولانیه مهربونم...
ساعت ۱۰ونیم بود که آخر قصه رو نوشتم.. آخر خط واسه مهراد نوشتم: خداحافظ عشق نامردم.. ودفترمو بستم..
اونقدر گریه کرده بودم که چشمم تار میدید..
قرص هامو دونه دونه خوردم و اشک ریختم..
خدایامنو ببخش.. میدونم که میدونی صحرا دیگه بریده..
آهنگ(خداحافظی محسن چاوشی) با گوشیم پلی کردم و به درخت دوست داشتنیم تکیه دادم و آروم آروم گریه کردم ومنتظر مرگ شدم..
@Sekans_Eshgh#بفرست_برا_دوستات😌😘😍❤️🔥