عشق‌دیرینه💞
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 #امواج_عشق #130 فک کنم داخل اون آبمیوه مشروب ریخته بود خدایا خودت رحم کن ی
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 _داشتم شوخی میکردم دیشب هیچ اتفاقی نیوفتاد سریع با خوشحالی سرم رو بلند کردم...... اونقدر خوشحال بودم که ناخودآگاه پریدم بغلش آرشام با خنده گفت: _به خدا تو اختلال روانی داری نه به اون اشکات نه به این بغل کردنت با این حرفش سریع به خودم اومد و از بغلش بیرون اومدم خندید و با انگشتش ضربه ای به بینیم زد و خواست بره که سریع گفتم: _پس چرا کنار من خوابیده بودی؟؟ آرشام خندید و گفت : _هیچی شما خانم محترم لوس شده بودین کار هات دست خودت نبود دست از سر من بیچاره هم برنمیداشتی مجبور شدم کنارت بخوابم تا شاید راحتم بزاری بعد همونطوری که به طرف لپتاپش میرفت با لحن بامزه ای گفت: _بیچاره آرشام ، دیشب اون همه پله ها رو خانوم رو بغل کن و بیار بالا شب ازش محافظت کن حالا صبح با ضربه های بالشت خانوم از خواب بیدار شو رمان آنلاین میباشد❌ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨@Sekans_Eshgh ✨ ✨✨✨✨✨✨✨ 🍀 🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀🌸🍀