🍀🌸🍀🌸🍀
🌸🍀🌸🍀
🍀🌸🍀
🌸🍀
🍀
#امواج_عشق#204
همش بهمون گیر میده از من بهت گفتن
اخم کردم و گفتم:
_به من چه به درک ....
مهران_به خدا بین شما دو تا دیوونه گیر کردم خدا بهم رحم کنه
چشم غره ای نثارش کردم .....
و به طرف اتاق صمدی قدم برداشتم
مهران هم از پله ها پایین رفتم و شروع به قدم زدن کرد
همین که در رو باز کردم ....
آرشام و بنیتا رو با فاصله ی کمی دیدم
بنیتا با عشوه به طرف آرشام اومد
و با صدای چندشی گفت :
_آرشام من..
آرشام لبخندی زد و گفت:
_امشب ساعت ۱۰ بیا رستوران چیچک اونجا باهمدیگه حرف میزنیم
با عصبانیت بهشون نگاه میکردم
بنیتا سریع آرشام رو بغل کرد و گفت:
_حتما پس من برم برای امشب آماده بشم
#کپیممنوع رمان آنلاین میباشد❌
✨✨✨✨✨✨✨
✨@Sekans_Eshgh ✨
✨✨✨✨✨✨✨
🍀
🌸🍀
🍀🌸🍀
🌸🍀🌸🍀
🍀🌸🍀🌸🍀