1⃣4⃣8⃣
#خاطرات_شهدا 🌷
🔹این
#اواخر روزهایی بود که حامد جان حس غریبی از زندگی داشت. انگاری از درون داشت همه رو به
#چشم_دل❤️ می دید . مثل همیشه خنده های معروفش روی صورتش گل کرده بود😍 از سفر اولش که اومده بود از حال و
#هوای_روحانی اونجا می گفت معلوم بود یه چیزی هست که اونجا
#دامنگیرش کرده.
🔸شاید میخواست بگه⚡️اما نگفت! بعد
#هیئت طبق روال هر هفته اومد و گفت بیا بریم برسونمت🚕. حرفهایی می گفت که مفهومش برام
#سخت بود. حتما از پروازش🕊 خبر داشت. باورش برام سخت بود وقتی میخواستم از ماشین پیاده بشم، دستاشو انداخت دورگردنم👥 و گفت: نمی خوای برای
#آخرین_بار خوب تماشام کنی⁉️
🔹بعد هم
#رفت. تاجایی که حتی پرنده ها هم توان رفتن رو ندارن🚫."جوان غیور تبریزی25 ساله" لقبی بود که اهالی
#پایتخت بهش داده بودن ویکی از روزنامه های محلی📰 هم گفته بود
#اولین شهید دهه هفتادی ایران🇮🇷
#شهید_حامد_جوانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh