چمران سال شصت ای خوب من! ایران نمی‌دانی چه بود حال ما از جبهه تا تهران نمی‌دانی چه بود می‌رسید از جبهه‌ها هر روز تابوت شهید ازدحام لاله و ریحان نمی‌دانی چه بود سوخت هم جان بهشتی ناگهان، هم باهنر هم رجایی، این غم سوزان نمی‌دانی چه بود جسم پیران غرق خون شد در دل محراب‌ها شور و حال خطبۀ آنان نمی‌دانی چه بود متحد بودند اما اهل شهر و روستا طعم یکرنگی، صفا، ایمان نمی‌دانی چه بود لذت همسایگی در کوچه و بن‌بست‌ها با وجود جنگ و بمباران نمی‌دانی چه بود انتخابات، آن زمان مثل عبادت بود و رأی، داشت عطر صفحۀ قرآن، نمی‌دانی چه بود در همین پایان خرداد از قضا در سال شصت کشته شد مردی که در عرفان نمی‌دانی چه بود در ظرافت گرچه روحی داشت نازک‌تر ز گل کارزارش با صف شیطان نمی‌دانی چه بود عزم او در مجلس شورا مدارا بود و عشق رزمش اما در دل میدان نمی‌دانی چه بود سوی ما ایرانیان انگار او برگشته بود از دل تاریخ چون سلمان، نمی‌دانی چه بود وای من! از او فقط نام خیابان مانده است آه فرزندم! ولی چمران نمی‌دانی چه بود! ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab