هله نومید نباشی که تو را یار براند گرت امروزبراند نه که فردات بخواند دراگر بر توببندد مرو وصبر کن آن جا ز پس صبر تو را اوبه سر صدر نشاند و اگر بر تو ببندد همه ره‌ها و گذرها ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند نه که قصاب به خنجرچوسرمیش ببرد نهلد کشته خود را کشد آن گاه کشاند چو دم میش نماند ز دم خود کندش پر تو ببینی دم یزدان به کجا هات رساند به مثل گفتم این را و اگر نه کرم او نکشد هیچ کسی را و ز کشتن برهاند همگی ملک سلیمان به یکی مور ببخشد بدهد هر دو جهان را و دلی را نرماند دل من گرد جهان گشت و نیابید مثالش به کی ماند به کی ماند به کی ماند به کی ماند هله خاموش که بی‌گفت از این می همگان را بچشاند بچشاند بچشاند بچشاند شمس https://eitaa.com/TAMASHAGAH