تنها مسیری های استان کرمان
#یک_جرعه_کتاب #قسمت_هجدهم 🌷بسم رب الشهدا والصدیقین 🌷 💢قبل از والفجر ۸ بود چند روزی را به کرمان آم
🌷بسم رب الشهدا والصدیقین 🌷 🔺بعد از صبحانه بود. 💢همه بچه ها متفرق شده بودند هر کسی کاری میکرد، 📛که ناگهان صدای غرش هواپیما های عراقی را شنیدیم. ☄🔥انفجار ها که تمام شد تازه متوجه شدیم راکت ها شیمیایی بودند. ♨️با شنیدن فریاد شیمیایی هر کسی به سمتی فرار کرد در میانه راه بودیم که حسین ایستاد و گفت‼️ ❌ یک عده زیر آوار مانده اند باید نجاتشان بدهیم 😞 او حال مساعدی نداشت😢 ☣در عملیات قبلی هم مجروح شده بود و هم شیمیایی ،اما توجه نکرد او حتی ماسک هم نداشت 😷 🌀اما با این حال در کمک و مدیریت اوضاع ذره ای دریغ نمیکرد ❇️بعد از مدیریت اوضاع تصمیم گرفت همراه نیروهایش به آن طرف اروند بیاید ❌مثل همیشه کسی نتوانست مانعش بشود، 🔸اما هر چه جلوتر می آمد حالش بدتر میشد😔 ❌وضعیت او به نحوی بود که دیگر نمیتوانست ادامه بدهد،😢 💠شهید راجی(فرمانده اطلاعات عملیات ) او سوار ماشینی کرد و به عقب فرستاد 🔚این آخرین مجروحیت او بود @Tanhamasirikerman