آن زمان من مشغول خانه تکانی بودم و به دلم برات شده بود حسین پیش از سال نو به شهادت می‌رسد! برای همین خانه را تمیز کردم تا وقتی خبر شهادت حسین به ما رسید، خانه‌مان تمیز باشد. یکی از همسایه‌ها وقتی متوجه شد انگار من به شیوه دیگری در حال خانه تکانی هستم. علت را از من سؤال کرد که به او گفتم به دلم افتاده فرزندم به شهادت می‌رسد. خبر شهادتش را مادر شهید فراهانی به من رساند. آن روز همسرم برای شرکت در مجلس ترحیم یکی از بستگان به دستجرد اصفهان رفته بود که مادر شهید مسعود فراهانی در خانه‌مان آمد. از رفتارش متوجه شدم از چیزی خبر دارد که آن را از من پنهان می‌کند. سراغ شوهرم را گرفت و گفت باید به او چیزی بگوید. فهمیدم و به او گفتم پسرم به شهادت رسیده است؟ با گریه حرفم را تأیید کرد. بعد از آن با پدرش تماس گرفتیم که او عصر همان روز حرکت کرد و به تهران آمد.   کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398