هر پلنگی در کمینِ عشوه یِ آهویِ توست بیقرارِ سرمه یِ چشم و خطِ ابرویِ توست بس که چین چین می وزد بر دامنت عطرِ بهار کوچه باغِ خیسِ باران، غرق در شب بویِ توست ماهِ اقیانوسِ آرامی و اطلس بر تنت نقره گون، تالاری از آیینه رو در رویِ توست هر شکسته خطِ نستعلیق، مویِ درهمت هر سیامشقِ کشیده وصفی از ابرویِ توست نه! نمی بینند تویِ خواب هم زنبورها شهدِ نابِ بوسه هایی را که در کندویِ توست رقص کُردی که چنین دل می برد از هرکسی خوش خرامیدن به سبکِ کبکِ دالاهویِ توست کیست آن کس که کشیده ناز قد و قامتت؟ هر قلم مو خیره بر نقاشیِ جادویِ توست تلخ و شیرین، دلخوشی گاهی نگاهی بر همین خنده هایِ دزدکی و چهره یِ اخمویِ توست روسریِ ابر سر کن ماهتابِ بی حجاب! دینِ ما این روزها بسته به تارِ مویِ توست!! شیخ گرچه داده فتوا، دیدن و چیدن حرام چون به خلوت میرود وردِ لبش لیمویِ توست هرچه از زیبایی ات گویم کم است اما دلم در پیِ مهر و وفا و سیرتِ نیکویِ توست عاشقانه شانه کن مویِ غزل را، چون که باز شاعری امشب سرش تا صبح بر زانویِ توست