در دلم جنگ داخلی برپاست
باز حال و هوای
#طغیان ست
یک نفر پرسه می زند در من
مثل دشمن همیشه پنهان ست
با غرور و صدای ساکت او
مثل میّت شده ست دستانم
هی
#چکش کاری و فراز و فرود
مبتلا تر شدم ، زمستانم
از
#جوانه زدن گریزانم
باتبر خو گرفته ام ، لطفا _
خط میخی نکش به روی تنم
تا
#کتیبه شوم پس از مردن
روی دستان غم سوار شدم
شیون از دل قرار را برده
بس کنید از هوار می ترسم
این منم یک زن ترک خورده
پشت
#تابوت خنده ها مانده
یک جهان حسرت و سیاهی "ها"
خاک سردی نشسته روی لبم
وای از مرگ بچه ماهی ها
#پریسامصلح
#بداهه
#داغون