قبول کن دل عاشق که روزگار تو نیست کسی که برده قرار از تو بی قرار تو نیست . دگر چه مانده ببازی جز آبرو؟ بس کن! بلند شو برو، امشب شب قمار تو نیست... . چنان جهان تو تاریک و بی ستاره شده است که سایه ی تو هم این روزها کنار تو نیست! . چه بر تو رفته که از زخم‌های سینه اگر هزارتا بنمایی، یک از هزارِ تو نیست... . مباش فکر رسیدن که در طریقت عشق جز انتظار کشیدن در انتظار تو نیست . چه سود از آن همه جشن تولد آن همه شمع؟ یکی از آن همه امشب سر مزار تو نیست!