تا دلت خواست به احساسِ دلم بد کردی تا که دیدی به تو عاشق شده ام، بد کردی دل بـه دستانِ تو دادم که عذابش دادی نـازنینــم ! بـه خداونـد قسم بـد کردی دوسـت دارم کـه تـو را، بـاز ببینم جایی تـا بـه فریاد بگـویم ، همـه دَم بد کردی بند ،بندم همـه از دستِ دلـت غم دارند چـون بـه هر بند بـه بندِ بدنم بد کردی دَم بـه دَم ، نـامِ تـو را ورد زبـانـم کردم جانِ من بـر دَم و بـر بـاز دَمم بد کردی لحظه هایم گِلـه از جور و جفایت دارند تـا بـه هـر ثانیه از روز و شبم بد کردی