در دامِ تو اُفتاده ام و باز ، غَمی نیست دیوانه ی چَشمان تو اَم کار کمی نیست گفتم که رسیدن به تو سَخت است ، نگفتم؟ در راه تو زخمی شده ام ، کم ستمی نیست در چشم تو شعرِ من اگر قطره ی دریاست دریا ، به مُوازاتِ نگاهَت ، رَقمی نیست ای کاش ، نَبینَند ، تو را ، سَنگ پَرستان در شَهر به جُز صورت ماهَت صَنمی نیست بایَد بِنویسم ، غَزلی ، تا که نگ‍ویند ... در مَعرکه ی عاشقی ات هم قدمی نیست " لاٰ حول وَ لاٰ " ... نامِ تو آمد به زبانَم شیرینِ من از نامِ تو بهتر قَسمی نیست