آدینه شبم دوش مرا ذکرِ دعاشد دِرکوچۀ خاموشِ دلم نورِ خداشد دل در هوسِ دیدنِ معشوق هراسان از دامنِ میخانه ی معبود رها شد رفتم که بنوشم دو سه جامی زعبادت چون مست شدم دل بصفِ کرب و بلاشد بامرغکِ دل، دل شده همراهِ چمیدن دیدم که دل آواره درآن صحن و سراشد سرمست شد از بادۀ معشوق به کامش گفتا ز کرم جامِ حسین نزدِ گدا شد یونس چودرین نظم نگارندۀ عشقست گویندۀ نجوای دلش با رفقا شد