حتي به رغم منظره هايي كه محشرند
همواره چشم هاي تو يك چيز ديگرند
تنديس يادبود خدا در زميني و
اعضاي تو تراشهاي از سنگ مرمرند
بوسهست نام تكتك آن ميوهها كه من
در هر زمان بچينمشان، باز نوبرند
آزادم و در اوج رهايي اسير تو
دستان من شبيه به بال كبوترند
هرچشم و گوش بسته كه ديدم دچار توست
انبوه عاشقان تو هم كور و هم كَرند
در عشق جاي داد و ستد نيست، غالبا
دل ميدهند و در عوضش دل نميبرند
مارا چه ساده سكهي يك پول ميكني
اين روزها كه ناز تو را خوب ميخرند
#جواد_منفرد