گرگ است کمین دارد و ناگاه بیاید چوپان که در این غائله کوتاه بیاید پیراهن خونین عزیزی ست بگیرید یوسف، ننشینید که از چاه بیاید آن قدر غریبی تو به تشییع که در شهر آهسته صدای قدم آه بیاید باید به مسلمانی این طایفه شک کرد آنگاه که با دشمن خود راه بیاید فریاد که تقویم پر از جای گلوله ست پشت سر هم جمعه ی جانکاه بیاید رسواترِ قبل است منافق پس از این خون برخیز، قرار است که خونخواه بیاید سروی جلوی چشم دماوند قدافراشت غیرت نکند باز که کوتاه بیاید