شمع انجمن
گاه گاهی عشق در پیری جوانم میکند
این بهار آسوده از رنج خزانم میکند
در دلم گلبوتههای آرزو سر میزنند
شوقِ این گلهای رنگین باغبانم میکند
با نوای بلبلی مست سرودن میشوم
ساز پرشور نسیمی نغمهخوانم میکند
چون قناریهای عاشق، دستِ پر مهر بهار
نوگلی را سایبان آشیانم میکند
یاد یارانی که با هم بزمِ الفت داشتیم
همچو شمعِ انجمن آتش زبانم میکند
هرچه با من زندگی نامهربانتر میشود
بیشتر از پیش با خود مهربانم میکند
بر دلم تاب و توانی تازه میبخشد امید
هرچه پیری خستهجان و ناتوانم میکند
پای تا سر عشق و احساسم ولی موی سپید
همچو آتش زیر خاکستر نهانم میکند
سروِ آزادم ندارم باکی از باد خزان
جنگ با قهر طبیعت قهرمانم میکند
همچو تیر از راست رفتن سر نمیپیچم "سخا"
گرچه هردم بار پیری چون کمانم میکند
#فضلالله_شیرانی
#سخا