دلـم گـرفـتـه و با غـم کـنـار می‌آید بُـزک نمـیـر! که روزی بـهـار می‌آید به این امید نشستم که در ادامهٔ راه رفیـق و همسفری هم‌قطـار می‌آید هرآنچه بذر محبت به سینه می‌‌کارم دوباره خوشهٔ حسرت به بار می‌آید غمی به وسعت دنیا به روی شانهٔ من- نشسته است و به چشم تو خوار می‌آید گلایه از تو ندارم، رفیق نیمهٔ راه! که "بی‌وفایی" و "رفتن" به یار می‌آید! به جان خریده‌ام اندوه و درد را با آه بـرای گـریه همـین‌ها به کـار می‌آید 🌹🌹🌹