عکس رخت فتاده به حوض دلم عزیز افتاده عکس ماه‌ یلی مطلع غزل گفتند قاسمی و مگر غیر از این شود هستی و هست و قسمتت «احلی من العسل» ای وزنه‌ی تعادل سکان چپ و راست مام وطن چگونه تو را یافت در بغل کشتی نحس فتنه‌ی منفور در گل است انگار خون تو جریان داشت از ازل چشمت زلال چشمه‌ی ذوق اهالی است مهر است «رهبری» و تو ماهی در این مثل