بزن باران که وقت راستی معیار خواهی شد
الف قدی که از اندوه ما سرشار خواهی شد
بزن باران بزن، امشب عصای دست ما هستی
عصا هستی، ولی با حق نباشی مار خواهی شد
بگو از قهرمانان در فرود خط به خط خویش
وگرنه جای لبها، صاحب منقار خواهی شد
لباس سبز سربازی به تن کن ای درخت، امشب
وگرنه صبح در میدان حسرت دار خواهی شد
شب از لالایی اره به دستان، خواب اگر رفتی
سحر ماهیتت هیزم که شد، بیدار خواهی شد
به رستم گفتم از «خان»بازیات برگرد، با این کار
اگر در این میان «سالار» نه، «سردار» خواهی شد
و میدانستی ای ققنوس! وقت اوج پرواز است
به خود گفتی که توی شعله معنادار خواهی شد!
چه تابوتی است این تابوت! نه، تخت سلیمانی است
برای پر زدن، تا نسلها معیار خواهی شد!
تو رستم نیستی، سهراب هم... –طوری که میگویند–
ولی در قالب اسطورهها تکرار خواهی شد!
#علیرضا_دهرویه
#حاج_قاسم_سلیمانی