غلط بوده قیاس خنده اش با پسته ی خندان و یا تشبیه موهایش به شب های بلوچستان غلط کردم بدون درک از مستی غزل گفتم و خیلی سرسری گفتم لبش انگور کردستان چنان لب سوز و لب دوز و چنان خوش طعم و خوش رنگ است لبانش طعنه ها می زد به طعم چای لاهیجان ! و فهمیدم که آن"اخم"و "لب"و "موی" ِفرَش یعنی ""الف ها"لام" ها و"میم"های اول "قرآن "! گلم با چادرش در"جمعه ای"سمت "مصلا"رفت "غزل"گو شد از آن موقع"خطیب جمعه ی تهران" صدای تق تق کفشش به جانم لرزه ای افکند که در کرمان صدای نعره ی آقا محمد خان ...