هدایت شده از بارش‌های قلم من
بمون خورشید تابانم که دنیا سرد و دلگیره و باگرمای آغوشت، تنِ غصه به زنجیره اگه دنیا پر از ترسه شبیه جنگلی تاریک بدون، مستان به عشق تو نمیترسه مثه شیره تو اونجا و من اینجاو فلک بد چیده بود جا رو نمیدونسته قلب من پیشِ قلبت چقد گیره چقد ما دور بودیم و حالا نزدیک دلهامون میون قاب چشمونم فقط چشم تو تصویره پریشون بودم و حالا کنارت خوب و آرومم عجیب اون حال تبدارم، حالا تو دست تعمیره مثه ابری که با شادی میباره روی گلبرگا همیشه از لب من " دوستت دارم" سرازیره تموم ریشهٔ عمرم تو خاک غصه بود اما گل لبخند رو لبهات واسم درمونه، اکسیره آوردی با خودت روح و چکوندی تو تن بی جون که این لطف خداوند و صفای دست تقدیره @bareshe_ghalam