رازدار غنچه‌ها، تنها بهار وا نکرده لب برای روزگار هر نسیمی صورتش را ناز کرد کوک بی‌مهری برایش ساز کرد او دلش خواهد که روزی گُل شود هم نشین نغمهٔ بلبل شود قلب انسان هم شبیه غنچه است می‌شود با عطر قرآن مستِ مست شرط آن روحی شبیه آینه است هر غباری را تکانَد هرچه هست باید این دل لایق مهمان شود بارگاهی در خور سلطان شود هر کسی جز حضرت دلبر ندید می‌شود در راه عشقش یک شهید چون پرنده می‌پرد در آسمان خوش‌ به‌حال قلب‌های مؤمنان (جعفری)