بشوییم کهنگی تاریخ را
و
در جویبار زمان
شنا کنیم
کدورتها را ، خستگی ها را
کینهٔ فرتوتِ بادیه ها را
به دست باد بسپاریم
و به آب زنیم
همه را
لطافت رود
با خود خواهد برد.
طراوت را در تور اندازیم
و ثانیه ها را به تماشای بهار
پیوند زنیم.
بالهایت را بگشا
و در اندیشه پرواز
به افق بنگر.
تا سحر راهی نیست
می دانم
پرستوها باز میگردند
شاپرک ها پیدایشان میشود
و قناری غزل خواهد خواند.
برای قافیه فکری باید کرد
تا
همه چیز ردیف شود
تا عشق جوانه زند
مهربانی غنچه بندد
عاطفه گل دهد
و صداقت
بر سر سفره بنشیند.
#محمدرضا_فتحی
م.ح_شاد