ای فصل غیر منتظر داستان من معشوق ناگهانی دور از گمان من ای مطلع امید من ای چشم روشنت زیباترین ستاره ی هفت آسمان من آه ای همیشه گل که به سرخی در این خزان گل کرده ای به باغچه ی بازوان من در فترت ملال و سکوتی که داشتم عشق تو طرفه حادثه ی ناگهان من ای در فصـــول مرثیه و سوگ باز هم شوقت نهاده قول و غزل بر زبان من حس کردنی ست قصه ی عشقم نه گفتنی ای قاصـــــر از حکایت حسنت بیــــان من با من بمان و سایه ی مهر از سرم مگیر من زنده ام به مهــــر تو ای مهربان من کی می رسد زمـــان عزیز یگانگی تا من از آن تو شوم و تو از آن من