۵۹
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍ بخش اول
محبت شهید به همکاران
...
👤کمیل کریمی
حدود دو ماه به برگزاری آزمون ورودی دانشگاه افسری سپاه مانده بود. خیلی نگران بودم. نگرانی از اینکه قبول میشوم یا نه. نگرانی و خودخوریهایی که البته عاملش بیشتر خودم بودم. چون مدتها بود که به دوستان و آشنایان گفته بودم میخواهم به سپاه بروم. همین گفتنها باعث ایجاد توقع در دوروبریهایم شده بود. از دوستان مسجد و پایگاه تا بچههای محله و مدرسه و فامیلها. انگار شده بودم شبیه یک فیلم سینمایی که همه نشسته بودند پایانش را ببینند.
دو تا رفیق شهید دارم. شهید ابراهیم هادی، از شهدای دفاع مقدس و شهید عباس دانشگر، شهید مدافع حرم.
دو-سه هفتهای مانده بود به آزمون. شب بیستویکم ماه رمضان بود. در مراسم شب قدر بودم که شروع کردم با شهید عباس درددل کردن و حرف زدن. ازش خواستم سعادت هملباس شدنش را از خداوند متعال و ائمه اطهار (علیهمالسلام) برایم بگیرد...
📗
#ادامه_دارد
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯