. "دریای تشنه‌کام" ✍مرضیه رمضان‌قاسم همه‌ موسم‌ تفرّج‌ به‌ چمن‌ و صحرا می‌روند اما من در کنار دریا به انتظار نشسته‌ام زیرا جویبار چشمانم از فراق مولایم دریا شده... آقای من! اگر من به محضر شما نمی‌رسم حق دارم چون نمی‌دانم شما کجائید وگرنه برای دیدار وجود نازنین‌تان خدمت می‌رسیدم اما شما که می‌دانید من کجایم پس تفضل کنید و قدم بر چشمان ناقابلم بگذارید. پدر مهربانم! امسال با خود عهد بسته‌ام قلبم را به قلب مقدس‌تان گره بزنم، گره‌ای کور که حتی با دندان هم باز نشود. آقای من عطر حضورتان عالم را عطرآگین کرده اما این برایم کافی نیست، من تشنه‌ی دیدارم... خوب می‌دانم اگر رخ بنمائید از شوق شهید می‌شوم و در روز رجعت زنده می‌گردم و گره می‌خورم به یاران‌تان...🍃🌺 @AFKAREHOWZAVI