مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
2⃣1⃣ «بخند علی!» ✍م_صالحی، عضو تحریریه مجتهده امین تو می‌‏دانی تمامیِ پیامبرانِ قبل از من هستی !
2⃣2⃣ «اکمال» ✍الهام سادات حجازی، عضو تحریریه‌ی بانو مجتهده امین صدای جرس کاروان شتران فضا را آهنگین کرده است. ساربانان و مردانی که موهایشان را حلق کرده‌اند و عرق‌چین بر سر گذاشته‌اند و زنانی که حجابشان چارقد است و روبند سفید بر چهره دارند و بر روی جهاز شتران نشسته‌اند، مسافران این کاروان‌ها هستند. خورجین‌هایی که پر است از قمیص حریر و دیبا و ابریشم و قدح‌هایی که منقش به نقش و نگار زیبایی‌ست به عنوان سوغات مکه برای اقوام قبیله‌یشان. در میان راه کسانی بر لب ذکر دارند و کسانی که تشنه‌اند از مشک‌شان آب می‌نوشند. سفر سختی را پشت سر گذاشته‌اند. یک ماه اعمال پر مشقت حج، در آن گرمای طاقت فرسای مکه. اما همه خوشحال از زیارت کعبه و حاجی شدنشان. در میان این کاروان باشکوه و حاجیانِ از حج برگشته، دو نور هم حضور دارند. شاید شمس و قمر. پیامبر خدا و همراهش علی‌بن ابی‌طالب. هوا به قدری گرم است که چند متر جلوتر شبیه سراب به نظر می‌آید، اما این دیگر سراب نیست واقعی است برکه‌ی خم است. عرق سرد بر پیشانی پیامبر نشسته است. حالتش دگرگون شده است. چیزی بر قلبش سنگینی می‌کند. از سنگینی‌اش نزدیک است شکم شتر به زمین بچسبد. از نشانه‌های نزول وحی است. هر بار که وحی نازل می‌شد همین حالات بر ایشان عارض می‌شد. اما آن وحی چه می‌تواند باشد؟! اینبار بعد از حج، اینها که توحید را لبیک گفته‌اند دیگر چه پیامی را باید لبیک گویند؟! قاصد پیک حق جبرئیل امین که امانتدار فرمان حق است بر محمد امین که او هم امانتدار است پیامی را بی هیچ کم و کاستی نازل می‌کند. آیه چنین است:«الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» پیامبر به اطرافیان می‌گویند همین جا اتراق می‌کنیم. به آنهایی که جلوتر رفته‌اند بگویید برگردند و آنهایی هم که هنوز نرسیده‌اند منتظر می‌مانیم به ما ملحق شوند. کم کم کاروانیان در محل خم جمع شدند و کوهی از جهاز شتران درست کردند و پیامبر بر بالای آن رفت. دست علی‌بن ابی طالب را گرفت و در میان جمعیت ایستاد و شروع به خطبه کرد: ستایش خدایی را سزاست که در یگانگی‌اش بلند مرتبه و در تنهایی‌اش به آفریدگان نزدیک است، خدایی که به یک نیم نگاه دیده‌ها را ببیند و دیده‌ها هرگز او را نبیند. سلطنتش پرجلال و در ارکان آفرینشش بزرگ است بی آنکه مکان گیرد و جابه جا شود، بر همه چیز احاطه دارد و بر تمامی آفریدگان به قدرت و برهان خود چیره است. کسی که از دیدن به وصف او نرسد و بر چگونگی او از نهان و آشکار دست نیابد، مگر او -عزوجل- خود، راه نماید و بشناساند. بداند و بشمارد. بمیراند و زنده کند. نیازمند و بی نیاز گرداند. بخنداند و بگریاند. نزدیک آورد و دور برد. چنین خدایی که قادرِ مطلق و متعال است چنین خدایی می‌فرماید:«الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» آیه با «دین» شروع می‌شود و به «دین» ختم می‌شود. الف و لام بر یوم وارد شده است و معرفه است و این نشان از عظمت این روز دارد. بعد از الیوم فعل اکملت ذکر شده و متعلق آن دین است. عبارت بعدی فعل اتممت است و متعلقش نعمت. این دو مربوط به فعل خداست. اکمال و اتمام. مرحله‌ی بعد جمع بین فعل و صفت خداست، آنچه که رضا به آن حاصل شده، دینیت اسلام است. مابه الاکمال و الإتمام و الرضا، ولایت است و مَن به الاکمال و مَن به الاتمام و مَن به الرضا، علی‌بن ابی طالب علیه السلام است. ادامه دارد... @AFKAREHOWZAVI